ارایشگاه بارانی
سلام دیروز باران خانم دختر گل مامانش برای اولین بار پاشو تو ارایشگاه گذاشت و برای اولین بار روی صندلی hair cut نشست . راستش چون ما روز جمعه داریم به جشن عقد دختر خاله من میریم تصمیم گرفتم که موهای بارانی رو که خیلی نامرتب شده بود رو کوتاه کنم که هم واسه جشن خوشکلتر بشه وهم موهاش مرتب بشه که واسه بلند گذاشتن اماده و منظم باشه خلاصه به اتفاق خاله مینا و مامان جون شهناز بردیمت ارایشگاه و با کلی ترفند نشوندیمت و کار خانم ارایشگر شروع شد اولش اروم بودی و کنجکاو منم همش وسایل روی میز رو میاوردم و نشونت میدادم و تو با تعجب براندازشون میکردی بعد کم کم حوصلت سر رفت و شروع کردی غر غر کردن که من ...
نویسنده :
مامان باران
18:25
کلمات قصار
سلام امروز امدم اپ کنم تا فقط چند تا از کلمات جدیدی رو که میگی ثبت کنم قربون شیرین زبونیهای باران خانمم برم من . دخمل گلم از اونجایی که خیلی هندوانه دوست داری تازگی ها به محض اینکه هندوانه میبینی شروع میکنی با صدای بلند میگی دندو ...دندو ..(به کسر دال اول) به بستنی میگی بتنی البته ب رو خیلی میکشی و با لهجه با مزه ای میگی که همه غش غش میخندن و یه چیز عجیب که از بچه های خاله مینا یاد گرفتی اونم به تو چه!!!! میگی ا تو ته یعنی به تو چه؟؟؟!!!! من که در شگفتم اخه الان زود چند سیلابی ؟؟!! دختر گلم اخه چه خبره؟! یواش یواش... اینم از کلمات قصار باران گلی ...
نویسنده :
مامان باران
23:26
یه شعر همینجوری.... اما خیلی قشنگ و با معنی واسه دل خودم و البته دخمرم
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است گر مرد رهی ... غم مخور از دوری و دیری دانی که رسیدن هنر گام زمان است تو رهرو دیرینه ی سر منزل عشقی بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است آبی که بر آسود زمینش بخورد زود دریا شود آن رود که پیوسته روان است باشد که یکی هم به نشانی بنشیند بس تیر که در چله ی این کهنه کمان است از روی تو دل کندنم آموخت زمانه این دیده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دریغا که در این بازی خونین بازیچه ی ایام ، دل آدمیان است دل بر گذر قافله ی لاله و گل داشت این دشت که پامال سواران خزان است روزی که بجنبد نفس باد بهاری بینی که گل و سبزه کران تا به کران است ای کوه تو فریاد من...
نویسنده :
مامان باران
13:48
بدون عنوان
خلاقیت در کودکان خلاقيت قابليتي است كه در همگان وجود دارد اما نيازمند پرورش و تقويت ميباشد تا به سر حدشكوفايي برسد. فرد خلاق كسي است كه از ذهني جستجوگر و آفريننده برخوردار باشد. خلاقيت عبارت است از « توانايي ديدن چيزها به شيوه هاي جديد شكستن مرزها و فراتر رفتن از چارچوب ها، فكر كردن به شيوه اي متفاوت، ابداع چيزهای جديد، استفاده از چيز هاي نا مربوط و تبديل آن به شكل هاي جديد.» می توان نتیجه گرفت که خلاقیت برآیند فرآیندهای دهنی و شخصیتی فرد بوده و به تولیدات و آثاری منجر می شود که نو و بدیع بوده، خاصیتی متکامل داشته و با واقعیتها، منطبق بوده و در غایت به سود جامعه بشری هستند.خانواده يكي از عوامل بسیار مهم در رشد و پرو...
نویسنده :
مامان باران
12:12
بعد از سفر
سلام بالاخره بعد از چند روز غیبت من و دختر گلم از سفر برگشتیم و کلی خستگی در کردیم و جای همه دوستان رو خالی کردیم . باران گلی که فکر کنم خیلی بهش خوش گذشت دخترکم اصلا" اذیتمون نکرد و تمام طول سفر رو تو صندلی خودش با ارامش تمام خوابید یا اروم بازی میکرد قربونش برم که این همه فهمیده و مهربونه ... تو این سفر باران گلی یه دوچرخه از پدر بزرگش هدیه گرفت ...
نویسنده :
مامان باران
14:27
قبل از سفر
سلام ما یعنی مامان وبابا و البته عروسکمون باران خانم قراره پس فردا بریم سفر و چند وقتی نمیتونم وبلاگ نازپری عزیزمو اپ کنم اما به محض اینکه امدم با خاطره سفر و عکساش برمیگردم این پست هم واسه خداحافظی من وباران گلی از دوستای مهربونشه... ...
نویسنده :
مامان باران
14:16
حال و هوای تابستونی باران
سلام پرنسس گوگولی مامان ببخش که وبلاگتو زود زود اپ نمیکنم اخه این روزا تو خیلی شیطون شدی و احتیاج به مراقبت و مواظبت خیلی زیادتری داری اخه الان تقریبا" 20 روزی هست که دیگه راه میری و حسابی به همه جا سرک میکشی و خرابکاری میکنی منم همش باید دنبالت باشم بعضی وقتا خیلی خسته میشم و شیطون گولم میزنه و یه کم عصبانیم میکنه قربونت برم یه وقت غصه نخوری اگه یه کوچولو بهت اخم کردم من عاشقتم گل مامان واست میمیرم...دختر نازنین مامان و بابا کلی رقص بلده کلی حرفای خوشگل بلده مثلا" اگه بخوای واست اهنگ بزارم برقصی کنترل tv رو میاری میدی دستم و میگی بره باخ ... اینم از اهنگ منصور یاد گرفتی که خیلی ...
نویسنده :
مامان باران
12:44
پرنسس و گوشواره
خاطره یک عکس
سلام امروز میخواستم بازم از خاطره روز تولدت بنویسم اما این عکسو دیدم و هیجان زده شدم و یاد خاطره این عکس افتادم این اولین باریه که واسه عکس انداختن شما رو به اتلیه بردیم دختر گلم نمیدونی عروسکم چقدر نمک ریختیو دلبری کردی همه عاشقت شده بودن و اقای عکاس از ما خواهش کرد که اجازه بدیم عکسای زیادی از تو واسه کارش بگیره خلاصه اونروز تو خیلی شیطونی کردی و خودتو واسه ما حسابی عزیز کردی راستی نگفتم که تو توی این عکس 7 ماهه هستی گلم ...
نویسنده :
مامان باران
15:52